ندای باران

تنهایی که عشق را زیر باران چشید

ندای باران

تنهایی که عشق را زیر باران چشید

من اورا ندارم

ببین نازنین من....

از اغاز عشق تا بحال از اون آشنایی. همه سراغ توی نیامده را از من گرفتن من سر بزیر اما سر بالا جوابشان را دادم اما  دیگر نمیشود

زیر باران طوفانی چند روز پیش یک تصمیم سبز گرفتم ...

قرار گذاشتم به پرسش همه یا انها که قرار است بپرسن پاسخ دهم نتیجه این شد

که من او را ندارم...

 

نظرات 8 + ارسال نظر
دوست شنبه 29 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 03:59 ب.ظ

سلام عزیزم خونت مبارک

سلام دوستم مرسی

شیرین شنبه 29 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 09:46 ب.ظ

جواب سوالمو گرفتم دیگه نمیپرسم

napster یکشنبه 30 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 07:27 ب.ظ

متنفرم از خاطره هایی که
وقتی بهشون فکر می کنم
میگم:
وااااااااای من چقدر احمق بودم...!!!
:((

ولی هر دفعه تکرار میکنیم ب امید روزی ک دیگه نگیم

NAZANIN یکشنبه 30 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 10:22 ب.ظ

اره

مرسی

من زنم.یک انسانم! سه‌شنبه 2 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 08:06 ب.ظ http://ensaniyat.blogsky.com/

چه میشه کرد دیگه

گمشده چهارشنبه 3 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 07:17 ب.ظ http://chawarre.blogfa.com

ایشالا ...بهتر از قبل

چرا که نه...

شیما جمعه 5 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 02:55 ب.ظ http://arshyda.blogfa.com

دنیای امروز ما :

دنیای روابط آدم ها با آدم ها نیست ...!

دنیای روابط نقاب ها با نقاب هاست ...!

آدمها کمتر فرصت میکنند تا سیمای حقیقی یکدیگر را ببینند ...!

نقاب ها...

فاطمه السادات جمعه 19 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 08:48 ب.ظ http://arameshamto.blogfa.com

بسیار صادقانه...بسیار سفر باید تا پخته شود خامی....

مرسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد